کد مطلب:319179 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:250

انصاف و بصیرت
برای مردم حق طلب و صاحبان بصیرت و مبری از اغراض و وسواس اهریمنی كه قلوبشان بنور ایمان منور و صدورشان بمعرفت اله منشرح گردیده و حق را بر باطل و هدایت را بر غوایت اختیار كنند، نقل ده حدیث معتبر منقول از مهابط وحی الهی و اهل بیت عصمت و طهارت كه هادیان سبیل سعادت و راهنمایان طریق سلامت می باشند، در تأیید عقیده ی خاتمیت كافی است. و بمنظور تشحیذ اذهان قارئین محترم تذكر این نكته نیز ضروری است كه هر گاه مسئله ی خاتمیت در معنی جز آن می بود كه مسلمین اتفاق دارند، به اقتضای حكمت و برای ممانعت از ضلالت و انحراف فكر امت می بایست شارع حكیم بوسیله ی امین وحی خود محمد (ص) و اوصیاء گرامیش، مردم را صریحا بظهور نبی صاحب شریعت و دین جدید پس از اسلام بشارت میداد و اینگونه عبارات در امثال احادیث سابق الذكر كه منافی ظهور دین و شرع جدید پس از اسلام است نمیفرمودند، كما اینكه در ازمنه ی پیش از اسلام تمام امم سالفه بوجود مسعود نبی آینده از لسان پیغمبر خودشان مستبشر بودند، و قوم یهود و امت مسیح نیز انتظار ظهور حضرت خیرالبشر نبی خاتم را داشتند، تا آنجا كه بعضی اقوام یهود بظهور
شمس منیر بطحاء و نصرت كردن او بر سایر اقوام استظهار می جستند، و قرآن كریم در سوره ی البقره آیه ی 83 اشاره بهمین مطلب فرموده:

«و لماء جاءهم كتاب من عندالله مصدق لما معهم و كانوا من قبلا یستفتحون علی الذیبن كفرو افلما جاءهم ما عرفوا كفروا به فلعنة الله علی الكافرین.»

و پیشگوئی رسول اكرم و ائمه ی اطهار صلوات الله علیهم اجمعین بظهور امام ثانی عشر و قائم آل محمد برای بسط عدالت عمومی و نشاندن حق بر مسند خود و اهتزاز پرچم اسلام و قرآن در سراسر عالم و روایات مربوط برجعت آل محمد و رجعت مسیح كه متضمن تشریح دین جدید مطلقا و ابدا نیست. ربطی بمطلب ما نحن فیه ندارد و در جای خود مورد بحث قرار خواهیم داد، و هر گاه ما این مسأله (خاتمیت) را بصورت فرض مطرح ساخته و سوآل كنیم كه اگر قصد شارع حكیم آن میبود كه به امت اسلامی و نسل های آینده كه در این امت تا روز رستاخیز پدیدار می شدند بفهماند كه دین اسلام آخرین ادیان آسمانی و قرآن آخرین كتاب الهی و حضرت محمد بن عبدالله (ص) آخرین پیغمبر و فرستاده ی خدائی است، چگونه و با چه بیان باید اظهار میفرمود كه جای شبهه و تردید نماند. و پیروان شریعت قرآن در گمراهی نمانند، شهدالله پاسخی برای این سوآل نیست جز آن كه گفته شود روایات وارده و احادیث منقوله از ناحیه ی معصومین علیهم الصلوة و السلام در اقصی مراتب فصاحت و صراحت این حقیقت را گوشزد نموده و به بهترین وجه بیان مقصود و مراد بعمل آمده و جز آنچه
فرموده اند برای افاده ی مرام چیزی نمی شود گفت و كلمه ای بر آن نمیتوان افزود.